داستان راه
بعد از سه ساعت و اندی رانندگی با مقادیری برف و یخ که هنوز به ماشینم مونده بود رسیدم خونه
باورم نمیشد وقتی صدای شکستن یخهای روی سقف ماشینم رو بعد از دو ساعت برای اولین بار شنیدم
عجب هوایی شده!
تازه... گاهی تو راه اونقدر مه بود که بیشتر از 10-20 متر جلوتر از خودم رو نمی دیدم
اینجوری که داری میری یه هو میبینی یه درخت کنارته که تا حالا نمی دیدیش!
حالا هم رسیدم خونه با کلی کار و فکر و خیال
.