Monday, August 28, 2006

خواب

هر وقت دیدین کسی ساعت 12 شب رفت که بخوابه
و صبح به زور ساعت 9:30 از خواب بیدار شد
و یک ساعت طول کشید که حاضر شه
مطمین باشین که امتحان داره

ولی خداییش لازم داشتم
:">

Friday, August 25, 2006

Qual

بستنی خانوم بلژیکیم رو خوردم
دل سیر خریدم رو کردم
هم خونه هام دارن کتلت می پزن
دیگه من هیچ غمی ندارم و باید بشینم درسم رو بخونم

یک ماه دیگه هم امتحان دارم!

Wednesday, August 23, 2006

ترم جدید، پست جدید

کلی وقته ننوشتم
اونقدر که تابستون تموم شد
سبزیهای باغچه تموم شد
کلی سفر با بابا شروع شد
بعد اونها هم تموم شد

فعلا یه چیز داریم که امروز شروع شد
اونم ترم جدیده

ما هم با یه کشو پر از فندق و پسته اومدیم مدرسه :)