Thursday, June 29, 2006

no comment

میدونیم گل میکاریم تو تور بهترینها
ما باید پا بکوبیم رو بوم سبز دنیا


.

Wednesday, June 28, 2006

یخچال

دیروز همه چیز رو علامت زدیم که اگه تا هفته دیگه هنوز تو یخچال بودند بریزیم دور

یخچال خونه نه ها!
اون که عین یه دسته گله

یخچال فوق الذکر، یخچال گروهه که هر روز باید به زور توش غذاهامون رو بگذاریم
زورش هم بین یه سری ظرف غذای یکبار مصرف بی مصرفه!

حالا از هفته دیگه کلی زندگی شیرین می شه

Monday, June 26, 2006

خط فارسی

امروز شعرهایی که گوشه و کنار دفترم به فارسی نوشته بودم نشون یه دوست جدید آلمانی دادم و کلی قربون خط فارسی و اینکه پیوستگیش عین نقاشی می کندش رفتم!

به خودم که کلی مزه داد
ولی اون فکر کنم هیچ حسی از چیزهایی که می دید نداشت

ولی خطمون قشنگه، حتی اگه من در عالم خستگی و وسط درس کنار دفتر چرکنویسم نوشته باشم :)

Sunday, June 18, 2006

شکم

دیشب بعد کلی وقت شنیسل مرغ خوردیم با هویج پخته و ذرت
آی مزه داد
D:

Thursday, June 01, 2006

دو

زیر باران باید رفت
زیر باران باید دوست را دید
زیر باران باید دوید
حتی زیر باران باید غیبت کرد

ولی خوب شد جا نزدم، چون خیلی خوب بود :)

.