ای ددم وااای
مامان گفت چای نعناع بخور آروم شی که امتحان داری
منم بعد از یه ناهار سنگین اومدم کافی شاپ
یه لیوان چای بابونه گرفتم
حالا همچین خوابم گرفته که حالا باید برم یه قهوه هم خرج خودم بکنم!
هفته دیگه این موقع رو بگین
D:
ای ددم وااای
عین چی ترسیدم
it shouldn't be a bad evening!
studying in a good coffee shop, listening to a good music, waiting for a friend who is on the road and not too far...
just sometimes we forget to smile with the good moments of our lives. But, it shouldn't be a bad life :)
من خوبم
گاهی تناسب دنیا به هم می خوره
دو بار تو زندگیم جلوی یه عالمه آدم زدم زیر گریه!
a friend sent me the link to this clip last week:
"Time to say good..."
You might enjoy it as much as I did...
or might a little friend of yours ;)
1. اولا اینکه من اصلا جنبه ندارم. تا بهم گفتن وبلاگ بنویس برای qual خوبه، روزی چند تا پست میذارم و تازه وبلاگم رو public هم کردم!
تازه الان یادم افتاد که انگار داره پاییز میاد
دیروز میخواستم بنویسم ولی بس که درس خوندم نشد!
جای بعظیها خیلی خالیه!
داشتم نوشته های قبلیم رو نگاه می کردم
گاهی عجیب یه عالمه دلتنگی آدم رو محاصره میکنه
اولین دلتنگی عادی به نظر می رسه
دومی که میاد میگی "ای بابا امروز انگار روز ما نیست"
سومی به نظر یه حالگیری بزرگ میاد
سر چهارمی دیگه همچین به ..ه گیجه می افتی که دلت میخواد بزنی به صحرا
خدا بیشتر از اونش رو هم نصیب نکنه
البته فکر کنم این "گاهی" دم امتحان و اینها مداومتر هم میشه!
.
دیدین من یه کار مهم که باید بکنم چقدر غر می زنم
خجالت هم نمیکشم با این قد درازم!!!