این هم از فال حافظ امروز ما
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر ببویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
از چنگ منش اختر بدمهر بدر برد
آری چکنم دولت دور قمری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست بسر رفت
باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
0 Comments:
Post a Comment
<< Home